کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : علی اکبر لطیفیان     نوع شعر : مدح و ولادت     وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن     قالب شعر : غزل    

یا که خـدا به خـلـق پـیـمـبـر نمی دهد         یا گـر دهـد پـیـمـبـر ابـتــر نمی دهـد

حتی اگر چه فیض الهی به هیچ کس         غیر از رسول سورۀ کـوثـر نمی دهد


دختر در این قـبیله تجلی کـوثر است         بیخـود خدا به فـاطمه دخـتر نمی دهد

زینب رشـیده ایست که بر شانۀ کسی         تـکـیه به غیـر شـانۀ حیـدر نمی دهـد

زینب شکوه خواهریش را درعالمین         دست کسی به غیــر بـرادر  نمی دهد

او مظهـر صفات جلالی حیـدر است         یعنی به راحتی به کسی سر نمی دهد

زینب همان کسی ست که در راه عفّتش         عـبـاس می دهـد نـخ معـجـر نمی دهد

: امتیاز
نقد و بررسی

نقد شعر: در یکی از ابیات این شعر آمده بود: « زینب یگانه است و خدا هم به فاطمه    تا زینب است دختر دیگر نمی دهد» این بیت صحیح نیست زیرا همانگونه که همگان می دانند بعد از حضرت زینب خداوند حضرت ام کلثوم را به حضرت زهرا اعطا نمود

مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : سید رضا مؤیّد نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات قالب شعر : غزل

خـانـۀ فـاطـمـه آنـروز تمـاشـایـی بـود        که فـضا جلـوه گر از آیت زیبایی بود

دربهاری که نسیمش نفس جبریل است        گـل نـاز دگری رو به شکـوفـایی بود


خانه ای را که خدا جلوه عصمت بخشید        در و دیـوار پُر از نقش شکیبایی بود
تا بیــایــند به تبـریک محمد  جـبـریـل        با
ملائک همه درحال صف آرایی بود
به خدا چشم خدا دست خـدا وجـه خـدا        ز جگر
گوشه خود گرم پذیـرایی بود
تا که قـنـداقـۀ او را به برآورد حـسـن        حالتی رفت در
آنجا که تـمـاشایی بود
ساکت ازگریه نشد تاکه حسینش
نگرفت        این دو را چون که ز آغاز شناسائی بود
دختری داشت در آغوش محبت زهرا        که  سـراپا هـمـه آئـیـنـۀ زیـبایی بـود
دخـتری داشت سراپـای هـمانـند عـلی        زینبی
داشت که ذاتش همه زهرایی بود
پنج تن آل عـبـا در دو جهـان آقــایـنـد        وز شــرف زینبشان وارث آقایی بود
پنج معصوم به او معـرفت آموخـته
اند        که ز ایمان و یقین در خور یکتایی بود
وصف او عالمه غیـر معلـم شده است        تا به
این مرتـبـه اش پـایه دانـایـی بود
بود از صبـر و رضا نایبه ی خاص امام        نازم او را که به این قدر
توانایی بود
کربلا صحنه عشق است و درآن صحنه عشق        هـمـت زینب نـسـتـوه تـمـاشـایـی بود
به عـلـمداری صحرای بــلا کرد قیـام        رهـبـر
قـافـله عشـق به تـنـهـایی بـود
یک زن و آنهمه داغ دل و آنقدر شکیب        عقل ازاین واقعه درچنبر
شیدایی بود
دیده
ام کـور که شد خاک نشین ره شام        آنکه خـاک در او سرمـۀ بیـنـایی بود

: امتیاز